گفته بودم اوج می گیرم
در خیالم چون کودکی ها
با نگاهت مست و بی جان
با هزاران رنگ بی معنا
با قراری سرد و لبریز از تمنا
لرزش دستان بی جان
خاطراتی گنگ و نا مفهوم
کرده بودی راهی از نو به رویم
خنده ای با گوشه چشمی
کرده بودی
این دلم را همچو گنجشک
ای دلیل بی کسی هایم
هرچه بود
سردی گفتار بی جان
در دلم طغیان سیلاب
بر رخم رودی از اشکان تب دار
بر دهانم زهر گفتار
گشته بودم گیج و حیران
مست و سر خوش
در کنار بی کس ها
من نبودم
این رقیبم با زبانی چون فریبا
کرده بود او را موم دستانش
نغمه ای سر دادم از عشق
ساز دستم بی صدا بود
قطره اشکم بی نما شد
اه عشقم ، عریان از آتش
یک نفس سر داد
این صدای خسته از پاییز چشمان
ای نگارم
ای فروغم
ای تمام هستی ام
در جان بی جانم
این صدا از اوج عشق است
بی طلب می گوید از تو
گوشه چشمی
نیم نگاهی
خنده ای
آغشته کن در دلم این نغمه ها را
من بگویم بی تو هستم
ناز چشمت را غمزه کن
با نگاهت دلبری کن ای ترنج بی نشانم
آن پریشان گشته گیسوی تو
همچنان می خواند از سوز دلش
یک نگاه کوچک از تو
می کنددنیا و جهان به کامش
ای دریغا ای دریغا
این حریص مانده در عشق
مانده در خواب کودکی هایش
ای دریغ از این نصیحت های پردرد
که شد خنجر
به روی روح سرگردان عشقش
برفت این خاطر از ذهن پریشانم
من شدم مغموم و تنها
بار دیگر جام از این می، پر کنم من
تا که باور کرده باشم مانده بودی در کنارم
ای رخ دیدنی و زیبای من
گرچه دیدارت شده در خواب من
تکرار هر شب
لیک از خوشی گویم که امشب
با تو خواهم بود
آرام جانم
اثر زیبا.ب ( نیلا… )
جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان: